تاريخ : یک شنبه 24 اسفند 1398برچسب:, | 16:44 | نویسنده : محمدرضا1619

 

منتظر بقيه عكس ها تا امشب يا انشا..فردا باشيد.ممنون

 



تاريخ : سه شنبه 29 بهمن 1398برچسب:, | 15:33 | نویسنده : محمدرضا1619
شهید محمدعلی وکیل زاده نام پدر : محمد تاریخ تولد: 1345 تاریخ شهادت : محل شهادت: جبهه جنوب سن:18 سال بسم الله الرحمن الرحیم بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان هم اکنون وصیت نامه خود را شروع می کنم. اِن کانَ دینُ مُحَمَّدٍ لا یَستَقِم الّا بِقَتلی فَیاسُیُوفَ خُزینی اگر دین محمد پایدار نمی ماند مگر به قتل من، پس ای شمشیمرها مرا در برگیرید. امام حسین (ع) فَتَمَنَّوُالمَوتَ اِن کُنتُم صادِقین جویای مرگ باشید اگر از راستگویانید. بنام الله در هم کوبنده ستمگران و با درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی که از خداوند متعال می خواهم از عمر ما بکاهد و برعمر امام امت بیفزاید و با درود فراوان بر شهیدان صدر اسلام و با درود و سلام بر شهیدان گلگلون کفن کربلای ایران و با درود و سلام بر رزمندگان کفر ستیز اسلام در جبهه حق و با سلام و دورد بر شما ای پدر بزرگوارم و ای مادر مهربانم وخواهران و برادران گرامی و ارجمدنم. ما در عصری زندگی می کنیم که ظلم سراسر جهان را فراگرفته است . ما باید خون بدهیم آنقدر کشته بدهیم تا اسلام عزیز با ظهور حضرت مهدی (عج) پیروز شود و عدل الهی در سایه توحید بر قرار گردد و این انقلاب ما با انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) متصل گردد. ما در زمانی زندگی می کنیم که متجاوز وارد کشور و خاک عزیزمان شده است. باید نبرد کرد با آنها و با سلاح ایمان جلو آنها بایستیم تا جان در بدن داریم وخون در رگ های ماست تا آخرین قطره خونمان با کفر بجنگیم و ایران را گورستان بعثیان نمائیم و براستی که حق پیروز است . ای پدر ارجمندم در راه خد اسماعیل های خود را آماده کن مبادا اگر فرزندت در راه الله حرکت کند و کشته شود غمی بر چهره ات بنشیند . شاد باش و بدان که شهادت یکی از اعضای خانواده باعث سربلندی و عزت و شرف خانواده برای اسلام است و ای پدر عزیزم من خدمتی نتوانستنم برای شما بکنم و از شما درخواست می کنم که مرا حلال کنید و با استقامت صبر و شکیبایی از انقلاب اسلامی دفاع کنید . ای مادرم امیدوارم سلام مرا بپذیری چندان ناراحت نباش که خدا صبر می دهد نمی گویم گریه نکن اما گریه ات طوری نباشد که دشمن را شاد کند و از شما خواهران عزیزم می خواهم که همچون زینب (س) باشید و با حفظ حجاب و نجابت و عفت خود او را خوشنود نمائید . و ای برادرانم، از شما می خواهم که راه شهیدان را ادامه دهید و در خط امام باشید و همیشه و در همه جا از امام امت دفاع کنید و او را یاری نمائید. و از برادر کوچکم می خواهم که به درس خودش ادامه بدهد تا بتواند خدمتی برای اسلام بکند و راه الله و راه شهیدان را ادامه دهد انشاا... من به عنوان یک برادر کوچکتر از مردم غیور و شهید پرورمی خواهم که مبادا امام امت این قلب و این *** خدا را تنها بگذارید و مبادا باعث ناراحتی او شوید و وحدت را حفظ کنید و با شرکت در نماز دشمن شکن جمعه که بزرگترین سلاح ماست مشت محکمی بر دهان ابر قدرت های جهان خوار بزنید و ای امت شهید پرور در هر کجا هستید از روحانیت مبارز دفاع کنید تا اسلام پا برجا بماند و این انقلاب را بتوانند به کشورهای دیگر صادر نمایند و همیشه امام را دعا کنید. پرودگارا ما را ببخش و ما را جزء سربازان خودت قرار ده . شهادت فخر اولیاء خدا بوده است و فخر ما. ملتی که شهادت برای او سعادت است پیروز است . درپایان از خداوند بزرگ و امید مستضعفان جهان می خواهم که رهبر انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی (ره) را طول عمر و سلامتی عنایت بفرماید تا این انقلاب ما را به پیروزی نهایی برساند و خدایا این انقلاب ما را به انقلاب حضرت مهدی (عج) متصل بگردان . پروردگارا سعادت شهادت را نصیب ما بگردان . پروردگارا ما جز سپاهیان خودت قرار بده براستی که سپاه تو پیروز است . از همه اقوام و خویشان و دوستان می خواهم و در خواست می کنم که هر بدی از من دیده اند مرا ببخشند. ربَّنا اَفرِغ عَلینا صَبراً وَ ثَبِّت اَقدامَنا وَ نصُر نا عَلَی القَومِ الکافِرین در پایان چند تذکر به پدر و مادر و برادرانم: در تمام مراحل زندگی به یاد خدا باشید و از او یاری بجوئید و توکل به او کنید . کتاب های مذهبی همیشه بخوانید، از هیچ کس جز خدا نترسید . صبور باشید اگر موقع را مناسب دیدید لازم و واجب است که در جهاد شرکت کنید . خطاب به مادرم : مادر عزیزم تو را خیلی دوست دارم. تو که همیشه در فکر چاره ای برای زندگی بهتر و تربیت عالی تر برای فرزندتان بودید. به یاد خدا باشید. قرآن را بخوانید و معنی آن را بجوئید، خداوند یاریتان خواهد کرد . خطاب به برادران خودم می نویسم که مسئولیت سنگینی بر دوش شماست به خدا بیشتر متّکی باشید، هرگاه بزرگ شدید به جبهه بروید و دین حق را یاری کنید . برایتان آروزی موفقیت می کنم و به امید روزی که سراسر جهان پر از عدل و داد شود و مقدم حضرت مهدی (عج) گرامی بداریم به امید آن روز همچنین با ذکر کلامی از خودم: در ساعت چهار وشش دقیقه بعد از ظهر جمعه مورخه 18/5/1364 در سنگری در هور الهویزه می نویسم احساس می کنم که هنگام رسیدن به معشوقی است که دیرینه زمانی است برای وصال به او هر روز جان می دهم، احساس می کنم که هنگام رسیدن به برادر است. زمان وصلت با خدای خویش، هنگام دست دادن با علی وحسین علیه السلام. زمان خشنودی پیامبر عظیم الشأن، رسیدن به آنجا که عشق رساندن خود به او سالهاست که مرا رنج میداده و اینک شب وصال مخلوق با خالق یکتاست . والسلام علی من التبع الهدی

تاريخ : چهار شنبه 9 بهمن 1398برچسب:, | 16:23 | نویسنده : محمدرضا1619

یکی از آثار قديمي اين محل ، قلعه دختر است . قلعه اي است در فاصله 12 كيلومتري غرب بشرويه در مجاورت آبي و معروف به آسياب دهنه بر بالاي كوهي به ارتفاع تقريبي 400 متر از سطح زمين بر بالاي قلعه اي مخروطي شكل قرار گرفته است و از سه طرف مشرف بر پرتگاه تقريباً غير قابل عبوري است و فقط از سمت جنوبي آن راه براي عبور سختي وجود دارد بر بالاي قلعه برجهاي متعددي وجود دارد به ارتفاع تقريبي 3 الي 4 متر با ديوارهاي به هم پيوسته كه چند محفظه و اتاقك كه به نظر محل جمع آوري آب و نزولات آسماني و سكونت بوده اطراف آن ساخته شده گرچه آثار باقي مانده از اين بنا ناچيز است و تقريباً همه بخشهاي آن خراب شده ليكن به واسطه برخورداري  از مصالح مقاوم كه از سنگهاي تراشيده شده خود محل و ملات مخصوص فراهم آمده ديواره هاي آن همچنان پابرجا است .

موقعيت آن طوري انتخاب شده كه بر تمامي دشت مجاور  مسلط است به طوريكه از فاصله چند كيلومتري آثار آن كاملاً مشهود است در زير پاي ضلع شرقي اين كوه زمين بايري است كه به نظر زماني داير بوده است عده اي اعتقاد دارندكه قبلاً آب بشرويه در اين زمين زراعت مي شده ولي بعداً چون زمينهاي فعلي بشرويه رامناسب تر ديده اند جريان آب را عوض كردند . در مورد سابق تاريخي آن « دو نظر وجود دارد ، يكي قلعه مزبور در عداد سلسله قلاعي است كه به همين نام از دوران ساساني باقي مانده و نمونه هايي از آن در ديگر شهرهاي ايران ديده مي شود و همگي از نظر بافت بر بالاي بلنديها و نقاط صعب العبور قرار دارند و اغلب شيوه بناي مربوط به قبل از اسلام و خصوصاً عهد ساساني را داشته و بيشتر جنبه تقدس و دفاعي داشته است . بر اين اساس اين قلعه قدمت هزاران ساله دارد .

برخي اعتقادات محلي نيز اين نظريه را تاكيدمي كند من جمله اينكه در دوران هاي قديم گبرها در آن زندگي مي كرده اند و يا برخي آثار قبر كه گفته مي شود متعلق به گبرها است . ولي هم اكنون سازمان ميراث فرهنگي ، هيچ اطلاعي جز اينكه قلعه مزبور به دوره ساساني ندارد .نظر ضعيف ديگر مربوط به دوره فعاليت اسماعيليان در جنوب خراسان به خصوص ناحيه قهستان است و اين قلعه احتمالاً در زمره پناهگاههايي است كه اين فرقه در منطقه تون و طبس   داشته اند و در نيمه قرن هفتم هجري با حمله مغول ويران شد . گرچه سبك بناي قلعه با شيوه معماري و موقعيت قلاع اسماعيلي در ايران متفاوت است اما بعيد نيست كه در دوران نفوذ اسماعيليان مورد استفاده نيز واقع شده باشد به خصوص كه مسير حركت و جاده ارتباطي تون به طبس نيز سابقاً از كنار همين محل مي گذشته است و از نظر دفاعي شرايط ممتازي داشته است . در مجموع ، در حوزه جغرافيايي بشرويه قلاع زيادي به چشم مي خوردكه ازنظرمعماري اختلاف ها و مشابهت هايي با هم دارند بخش عمده آنها در مركز دهستان بخش بشرويه واقع اند .:
   قلعه دختر بشرویه

قلعه دختر بشرویه
قلعه دختر بشرویه
قلعه دختر بشرویه
قلعه دختر بشرویه
 


ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 4 بهمن 1398برچسب:, | 16:5 | نویسنده : محمدرضا1619

قائم مقام تخریب لشکر5 نصر

نام پدر : رمضان

تاریخ تولد: سال 1343

تاریخ شهادت : 9/11/1365

محل شهادت: شلمچه

سن :22 سال

 

بسم الله الرحمن الرحیم

وَمِن المؤمنینَ الرجالٌ صَدَقوُا ما عاهَدو ا الله عَلیه و مِنهم مَن قضا نَحبَهُ و مِنهُم مَن یَنتَظِرُ و مابَدَّلوا تَبدیلا

 ازمؤمنان مردانی در عهد و پیمان خود با خدا راستگو و فادارند کسانیکه به عهد خویش وفا کردند و دیگران نیز در انتظار لحظه شهادت به سر می برند و تو هرگز در اراده و تصمیم آنان خلل یا تغییری نخواهی یافت . به نام الله یعنی آن کسی که به عشق او قدم در راه او نهاده ام وصیت نامه را آغاز می کنم .به نام خدا ، به نام الله ، به نام خدایی که به من هستی بخشید تا در صراط مستقیم حرکت کنم ، خدایی که ابراهیم را از آتش و موسی را از آب نجات داد و خدایی که برای راهنمایی بشر پیامبرانی را فرستاد وآنان نیز در راه صراط مستقیم به سوی معشوق خویش شتافتند و با سلام به امام عزیزمان خمینی که کوهها باید استواری و دریاها خروش را از او یاد بگیرند و آن پیری که هنگامی که لب به سخن          می گشاید غرب و شرق را در امواج سخنان خو گیچ می كند سخانی که گویی از سرشک و اعماق دل میلیونها انسان بیرون می آید و او که بعد از 14 قرن دوباره انقلابی را به سبک انقلاب حسین(ع) در روز عاشورا و در کربلا به پا کرده و به ندای هَل مِن ناصر حسین (ع)پاسخ مثبت داده و می رود تا با رهبری خویش طوفانی را که از ایران خروشیدن گرفته  کاخ های کرملنگ و سفید را از جای برکند و با سلام بر ملتمان که امام عزیزمان می گوید: من از سدر اسلام تا کنون این چنین ملتی سراغ ندارم ملتی که بهترین هستی خویش و جگر گوشه های خودر اهدیه می کند و می رود تا تداوم بخش و بلکه می توان گفت زمینه ساز ظهور مهدی (عج) و پایان بخش ظلم و ستم در گیتی باشند ملتی که مظلومیتشان در 7 تیر و رنگ خونشان را در جنوب و غرب و کردستان می توان یافت و مردمی را که خورشید به نظاره آنها ایستاده است و سکوت زمان را تماشا می کند آری برادر کدامین چشم می توانست باور کند که بار دیگر محراب کوفه طنین ملکوتیفُزتُ وَ ربُّ الکَعبه را شاهد باشد و فواره خون در دشت لاله زار کربلا مرگ را به تمسخر گرفته و بار دیگر در شکل مظلومیت عاشورا تجسم یابد و در دوازدهم محرم با پانزدهم خرداد گره بخورد و اسلام بر خاک حاکم شود .



ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 4 بهمن 1398برچسب:, | 15:58 | نویسنده : محمدرضا1619

نام پدر : غلامرضا

تاریخ تولد:  سال 1347

تاریخ شهادت : 25/10/1365

محل شهادت: شلمچه

یاد نامه :

رفته ای اما یادت کوه را می ماند راست ایستاده در برابر طوفان ، آهن را می ماند آب دیده و پولاد شده که در چکاوک همه تیغ ها در همه میدان های نبرد حق علیه باطل حضور دارد. حضورت اطمینان قبله های ایمان بود. حضورت حضور ایمان بلاگویان صحنه های بلا و میدان های خون و خطر بود . چه بی واهمه بر دشمن تاختی و رفتی تا با پیکارت پایان عمر ظالمان را فریاد بزنی و اندیشه های والا را نوید دهی . رفته ای اما نام جاویدت آفتاب را می ماند که سر از افق برداشته و پرتو افشانی می کند. برادر شهیدم یادت چون باران بر نطع همه زمین ها می بارد تا گلهای محمدی شاداب تر از همیشه سر از خاک بردارند و شکوفا شوند.

 

 

والسلام علی من التبع الهدی



تاريخ : جمعه 27 دی 1398برچسب:, | 16:48 | نویسنده : محمدرضا1619

از امروز ميخوام وصيت نامه ي شهيدان روستامونو بزارم اميدوارم خوشتون بياد



تاريخ : چهار شنبه 10 دی 1398برچسب:, | 16:9 | نویسنده : محمدرضا1619
 
مسجدجامع رقه در شرقی ترین بخش روستای رقه واقع گردیده است. هم اکنون این مسجد در کناری از روستا و با فاصله نسبت به مرکز فعلی روستا واقع گردیده است

 مسجدجامع رقه در شرقی ترین بخش روستای رقه واقع گردیده است. هم اکنون این مسجد در کناری از روستا و با فاصله نسبت به مرکز فعلی روستا واقع گردیده است که نشان از انتقال هسته روستا به نقاط غربی تر دارد این انتقال و جابجایی احتمالاً ناشی از بوقوع پیوستن سیلی مخرب می باشد که باعث شده خانه های دور مسجد خراب گردد و با توجه به واقع شدن مسجد بر روی ارتفاع بستر طبیعی زمین این بنا از خطر تخریب سیل در امان مانده است در نتیجه روستا برای در امان ماندن از سیل های بعدی به سمت غربی منطقه که دارای ارتفاع بیشتر نیز می باشد پیش رفته است.
احتمال دیگر این است که مردمی که در حاشیه مسجد زندگی می کردند به بشرویه مهاجرت نموده و دور مسجد خالی از سکنه گشته است. با فرض اینکه نخستین ساکنان بشرویه از روستای رقه به آنجا آمده باشند این احتمال به حقیقت نزدیکتر می شود. از طرفی منبری در مسجد میان ده بوده که خیلی قدیمی تر از زمان ساخت مسجد میان ده بوده و بنا به گفته‌ی گذشتگان آن را از مسجد رقه به این مسجد آورده اند. بعید نیست که با آمدن مردم روستای رقه به بشرویه منبر را نیز با خود از مسجد به بشرویه آورده باشند و به یکباره دور مسجد خالی شده باشد.

این مسجد همراه با تغییراتی که در دوره های بعدی به خود دیده است همان مسجدی است که ناصرخسرو از آن نام برده است.
مصالح و مواد به کار رفته در ساخت مسجد، از خشت خام بوده است که بر بستر سکویی از سنگ لاشه بنا گردیده است. بستر طبیعی موجود احتمالاً در دوره هایی دچار رانش شده و برای جلوگیری از تخریب احتمالی مسجد در قسمتی از ضلع شمالی و غربی بنا اقدام به ساخت ساباط شده که علاوه بر ایجاد فضای دلنشین سایه در تابستان تا حدودی جلوی رانش دیوارهای شرقی و غربی بنا را بگیرد. در ضلع جنوبی مسجد نیز برای کنترل و مهار این رانش ایوانچه هایی الحاقی دیده می شود
در حال حاضر این بنا دارای سه ایوان می باشد. طبق گفته‌ی آقای لباف خانیکی در کتاب مساجد خراسان این بنا در ابتدا دو ایوانی بوده و ظاهراً در دوره صفویه یک ایوان به این مجموعه اضافه شده است. پس در نتیجه ایوان جنوبی بعداً به بنا الحاق گردیده است. البته امکان اینکه ایوان شرقی نیز بعداً اضافه شده و مسجد تنها یک ایوان داشته و به اصطلاح تک ایوانی بوده نیز وجود دارد چرا که بیشتر فضاهای مسجد در جبهه غربی و در سمت شبستان می باشد و این نشان می دهد که مسجد اصلی در واقع بر اساس یک ایوان بنا گردیده است

هم اکنون به جز ایوان قبله، باقی ایوان ها با تاق جناغی تیزه دار و ایوان قبله با نوعی قوس بیضی عمودی پوشیده شده است. نوع تاق در ایوان اصلی به صورت دو تاق آهنگ بزرگ در ابتدا و انتهای آن بوده و تاق گردی نیز در وسط اجرا گردیده است. اما پوشش دیگر ایوان ها با تاق آهنگ می باشد.

مسجد در حال حاضر دارای دو ورودی در سمت شمال و جنوب می باشد که بیشتر رفت و آمد مردم از در جنوبی می باشد که این ناشی از تغییرات در ساختار روستای رقه می باشد چرا که در گذشته ورودی اصلی مسجد در جبهه شمالی مسجد واقع بوده  که نشان می دهد روستای قدیم رقه در جهت شمال و شمال غرب گسترش داشته و بعد از رها شدن این منطقه و ساخت و ساز در غرب و جنوب غربی روستا، در جنوبی مسجد بیشتر برای رفت و آمد مردم کاربرد پیدا کرده است.

در بررسی فضاهای موجود مسجد اتاقی در گوشه شمال غربی مسجد قرار دارد که نشان از اصالت و قدمت بیشتری نسبت به دیگر فضاها دارد این اتاق با توجه به معماری آن گنبدخانه مسجد بوده است که مانند دیگر گنبدخانه ها گوشه سازی بصورت « اسکنج » اجرا شده است نمونه های این گونه اجرا بیشتر در دوره سلجوقی مشاهده می شود که شاید بیانگر دوره های مختلف ساخت و ساز در مسجد باشد چرا که در حال حاضر نیز در ارتباط این اتاق با شبستان مجاور ایوان تغییراتی در ساختار معماری اتاق مشاهده می گردد.
 

 


تاريخ : سه شنبه 9 دی 1398برچسب:, | 16:36 | نویسنده : محمدرضا1619

رقه دارد مسجدی بس با شکوه

قرن ها عمرش ،ولیکن مثل کوه

گرچه بنیادش از خشت و گل است

جایگاه این بنا جان و دل است

مسجد رقه که مانده یادگار

باقیات و صالحاتی است ماندگار

فصل تابستان صفا دارد ببین

مسجدی را من ندیدم این چنین

آفرین گو دست این معمار را

آنکه می سازد  چنین آثار را

گر خرابی داشته در هرزمان

خیرین یک دم ندادندش امان

هر که این مسجد بنا کرده قدیم

ضامن حشرش خداوند کریم

یک دلیل این سخن بوده عیان

در ستون مسجدش گشته نهان

پیکر از صاحب بنا یا عالم است

تا حدودی استخوانها سالم است

این همه از قدرت پروردگار

چون به ما معلوم کرده روزگار

شد مقارن با امام عسگری

ساختن هم مسجد و همسنگری

پیر ما فرمود مسجد سنگر است

دین مثال کشتی و مسجد مثال سنگر است

گف ناصر خسرو آن مرد دقیق

رقه  انگشتر و این مسجد عقیق

مسجد ما آبروی شهر و شهرستان بود

یا فراتر افتخار کل این استان بود

دست بدخواهان از اینجا دور باد

هر طمع کاری دو چشمش کور باد

شاعر جوان رقه ای-علی دخت حسن



تاريخ : سه شنبه 9 دی 1398برچسب:, | 15:49 | نویسنده : محمدرضا1619

طبق اسنادزیر میتوان قدمت رقه را به زمان هخامنشیان و ایران باستان نسبت داد.هرچند که قبور زرتشتیان و قرار گرفتن مسجد جامع روستا برروی آتشکده یزدان پرستان دلیل محکمی بر این گفته است.

رقه در روزگاران قدیم از توابع طبس بوده که بعدها پس از جدا شدن فردوس از طبس به شهرستان فردوس و نهایتا با ارتقا بشرویه به شهرستان در سال1388 اکنون جزو شهرستان بشرویه میباشد.

مطلب زیر به معرفی تاریخ طبس می پردازد

اولين اقوام ساكن طبس و در واقع اجداد طبسي ها دامدار و در غارهاي مجاور چشمه سارها ساكن بوده اند كه هنوز آثاري از آنان باقي است.

در دوره هخامنشيان و قبل از آن طبس مرزبان نشين تابع ايالت شاه نشين پارت (خراسان بزرگ) بوده است.

در دوره اشكانيان طبس پادگان نظامي مهم مرزهاي غربي آنان محسوب مي شد و گاهي دست بدست مي شده است.

در زمان سلوكيان طبس از نفوذ فرهنگي و يورش نظامي آنها بدور ماند و در عين حال به پادگان بزرگ نظامي ايزد خواست (يزد) باج (ماليات) مي داد .

در دوره ساسانيان طبس همانند دوره هخامنشيان بود. يزدگرد سوم آخرين امپراطور ساساني در گريز به سمت مرو چند ماه در طبس اردو زد.

در تمام طول اين مدت طبس به عنوان پل ارتباطي شرق ـ شمال شرق با غرب بوده، يعني راه مهم و سوق الجيشي پارت و هگمتانه و شوش و بين النهرين به پاسارگاد از طبس مي گذشته و راهدارها در رباط ها و چاپارخانه هاي بسياري در مسير آن احداث شده بود كه بقاياي برخي موجوداست.

طبس در زمان عمربن خطاب ( سال 29 الی 30 هجری قمری)توسط سربازان اسلام به فرماندهي عبدالله بن بديل خزاعي از شمال غرب طبس وارد و قلعه چارده (جوخواه امروز) را متصرف شدند و آماده نبرد با سپاه طبس مي شدند. مردم طبس صلح خواستند و با 60000 درهم خراج ساليانه صلح گرديد. اين فتح موجب مسرت فراوان عمر بن خطاب، خليفه دوم شد و دولت ارشد طبس را بعنوان مطلع الفجر و دروازه خراسان ناميدند. در زمان خلافت اميرالمؤمنين مردم طبس به اسلام گرويدند و آن حضرت خراج را به آنان بخشيد.

در زمان حكومت امويان و مروانيان وضع به همين منوال سپري شد در حاليكه مالياتهاي سختي از مردم گرفته مي شده است. زيرا كوير سوزان و صعب العبور مركزي يك مانع طبيعي و سخت براي عبور دادن لشكر و تجهيزات محسوب مي شد. طبس از حمله مغول آسيبي نديد و پذيراي مهاجرين بسيار بوده است.

از آن زمان حوادث تاريخي زيادي را به خود ديده است .

در زمان قاجار و رضا شاه به صورت حاكم نشيني اداره مي گرديده و قلمرو آن شامل گناباد – فردوس – رباط پشت بادام و قسمتي از كرمان و در مقاطعي بسيار فراتر از آن بوده است كه بتدريج شهرهاي يادشده از قلمرو آن خارج و تا سطح بخش تنزل يافته است. مجدداً در سال 1339به شهرستان تبديل گشته است.

در زمان سلجوقيان، اسماعيليان بر طبس استيلا يافته و قلاع محكمي در كوههاي طبس ساختند. طبس در اين زمان پايتخت اسماعيليان قهستان بوده است و نيز مركز آموزش فدائيان مطلق كه مستقيماً از قلعه الموت دستور مي گرفتند.

سياحاني چند مثل ناصر خسرو قبادياني (445 هـ.ق.) در آن دوره از طبس بازديد و از زيبايي طبس و حكومت گيلك بن محمد به عظمت ياد كرده و از وجود امنيت بسيار و رعايت دقيق احكام شرع سخن به ميان آوردند.

با استيلاي تيموريان طبس تابع حراست بوده و سپس با ضعف آن نظام ازبكهاي مهاجم چندين بار به طبس يورش آورده و دختران و پسران بسياري را به قتل رساندند. زيرا در برابر برده شدن و انتقال آنها به بين النهرين مقاومت مي نمودند. در اوايل دوره صفويه مردم طبس سنتي و متعصب بودند و بسختي با شاه اسماعيل صفوي جنگيدند.

محمد افغان با حمايت مالي و تسليماتي كمپاني هند شرقي (انگلستان) شهرهاي شرقي ايران از جمله طبس را گرفت و سپس به كرمان و اصفهان رفت. طبس بعداً توسط نادرشاه از وجود مهاجمين افغاني پاكسازي و نامبرده حاكم جديدي از اعراب شيباني را در طبس به حكومت گمارد كه 7 نسل متوالي تا دوره پهلوي بر طبس حاكم بودند و حاكم نشين طبس از آن دوره تا سال 1380 هجري شمسي تابع خراسان به مركزيت مشهد مقدس بوده است. قلمرو حكومتي طبس شامل: گناباد ، فردوس ، بشرويه ، بجستان ، دستگردان ، رباط پشت بادام و قسمتي از شمال كرمان بوده است. از ميان امراي شيباني طبس اميرحسن خان در عمران و آبادي طبس بسيار كوشيد. تالار آيينه نشان، عمارات باشكوه و منبت كاري، استخرهاي آب باشكوه با نوارهاي چرخان و طلاكوب يا سيمكوب، باغها و كوشكهاي باصفا، خيابان بندي طبس و كانال كشي انهار، هرس درختان بر اساس طرحهاي هندي، احداث آب انبارها، احداث حمامهاي بزرگ و تميز و مساجد و تكايا و... از اقدامات وي و دولت يا اعقاب اوست.

در سال 1355 طبس به عنوان يك شهر  باستاني شناخته شده و تغيير و تخريب آثار قديمی آن ممنوع شد. دو سال بعد، زلزله مخرب 25 شهريور 1357 طبس را بكلي ويران نمود و حدود 25000 تن قرباني گرفت.

در سال 1380 با تصويب هيأت دولت شهرستان طبس مشتمل بر دو بخش و هشت دهستان از استان خراسان منتزع و به استان يزد الحاق گرديد و به عنوان دهمين شهرستان آن استان شناخته شد. در سال 1381 بخش مركزي طبس به دو بخش مركزي و ديهوك تقسيم شد و در حال حاضر شهرستان طبس داراي سه بخش مركزي، دستگردان و ديهوك مي باشد.

مردم طبس از ابتدا شيعه اثني عشري بوده اند و بجز دورة حكومت اسماعيليه گزارشي از وجود مذهبي غير از اثني عشري در اين شهر ثبت نشده است.

"در 20 کیلومتری طبس امروزی ، دهی است  که نام فعلی آن کریت می باشد و در متون تاریخی و جغرافیایی کرین و کری آمده است . چنان که د رکتاب حدود العالم که در قرن چهام نوشته شده ، ترشیز، گناباد ، تون و کری ( کریت ) شهرکهایی اند از حدود قهستان و نیشابور با کشت و بذر بسیار . "     ( حدود العالم من المشرق الی المغرب  با مقدمه بار تولد کابل ، 1342، ص387 ).این روستا که قبلاً  کوچکتراز طبس بوده همراه با طبس خرما ، طبسین را تشکیل می داده اند . مقدسی در مورد این طبس که آن را طبس خرما می داند ، می گوید : که دژی دارد، بازارش کوچک و جامعش خوب است . از آب انبارهایی که از کاریزهای رو باز پر می شود ، مردم می آشامند . در آنجا گرمابه های نیکو دیدم . اما طبس عناب که طبس مسینان نیز نامیده می شود در شرق قاین  می باشد . مقدسی درباره این طبس نیز می گوید : عناب بسیار دارد ؛ دژ آن ویران است ، نهرجاری دارد ، نخلستان و کاریز نیز دارد . اما تون در میان راه قاین به طبس است و فاصله آن از طبس آنچنان نزدیک نیست که بتوان هر دو را یک شهر نامید . چنان که امروزه نیز در نقشه ها نمودار است . با در نظر گرفتن توصیف اصطخری و دیگر جغرافی نویسان مسلمان و با توجه به این که در کتاب فتوح ، طبس خرما را اولین شهری می دانند که در خراسان به دست مسلمانان فتح شده است ، روشن می شود که لفظ طبسین که اعراب مخصوصاً در صدر اسلام به کار می بردند  و به آن عنوان دروازه خراسان داده بودند ، همین طبس خرما بوده است . در عین حال نمی توان نوشته های سایر کتب تاریخی را بی ارتباط با نام طبس دانست . بر این اساس طبس مورد اشاره در تاریخ حافظ ابرو( نوشته اوایل قرن نهم هجری) را می توان متشکل از دو شهر یا قصبه بزرگ دانست. به این شرح که طبس مورد اشاره د راین کتاب شامل طبس گیلکی و رقه ( قصبه کوچکی د ر60 کیلومتری طبس ) است . این توضیح در سایر اسناد و مدارک نیز دیده می شود . به عنان مثال جیهانی در نیمه قرن چهارم هجری ، طبس و کریت را یک شهر دانسته و می نویسد: طبس کریت شهری است خردتر از قاین و از جمله گرمسیر است . یاقوت در وصف ده کریت م یگوید : کرین(کریت) ، دهی از دهات طبس است ، از نواحی قهستان ... و گفته شده آن یکی از دو طبس است .

اهمیت و آبادی طبس را در سده چهارم هجری ، مقدسی با عبارتی روشن تر و مفصل ترخاطر نشان کرده است . جایی که در وصف قهستان می گوید : سرزمین پهناوری است که 80 فرسنگ سنگین در 80 است ولی بیشتر آن را کوهها و دشتهای خشک و بی درخت فرا گرفته است . قصبه آن قاین و شهرهایش :...طبس عناب، رقه ، خور، خوشت /و کری می باشند . ( مقدسی، محمد بن احمد، احسنالتقاسیم فی معرفه الاقالیم ، ترجمه علی نقی متروی، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، تهران، 1361، بخش دوم ،ص436)

د رمسالک و ممالک استخری که تألیف آن به سال 346 هجری قمری است و بر اساس مطالب صوره الاقالیم که به سال 322 هجری قمری تألیف شده ،  به رشته تحریر در آمده است ، چنین می خوانیم : و طبسین کمتر از قاین است درخت خرما دارد و در شمار گرمسیر است و حصاری دارد ، و قهندژ ندارد و آب از کاریز بردارند .و در جایی   دیگر می گوید : و طبس بزرگتر از ینابذ است ، و آب کاریز دارند و حصاری ویران دارد . این بدان معنی است که در این زمان حصاری که در قرون اولیه وجود داشته ، خراب شده و نیز تأکیدی است بر این  که د رداخل حصار از ابتدا نیز کهندژ وجود نداشته است و بارو و یا دژِ که در فتوح البلدان  از آن یاد شده ، تنها به صورت چهار دیوار بوده که م یتوانسته جایگاههای محدودی برای اقامت و برای نگهداری چهارپایان باشد. حمد الله مستوفی در نزهه القلوب می نویسد : طبس مسینان از اقلیم سیم است . شهری کوچک است و گرمسیر است و گرمسیر و در او نخیلات فراوان بود و آبش از کاریز ... در فتوح البلدان که در قرن سوم هجری قمری تألیف شده ، در ارتباط با عزیمت نیروهای مسلمان به این شهر را پس از چگونگی ورود سردار سپاه اسلام به نام عبداله می گوید : او به کرمان رفت و از آنجا به طبسین شد . طبسین را دو  باروست که یکی را طبس گویند و دیگری را کرین . آنجا گرمسیر است و دارای نخلستانها و آن دو دژ خراسان است . اطلاق لفظ طبس تمر نیز بی ارتباط به درختان فراوان خرمای این شهر نیست . چنان که احسن التقاسیم مقدسی که در اوایل قرن چهارم هجری قمری تألیف شده آمده است : طبس خرما ، دژی دارد . حجازی نماست . بازارش کوچک و جامعش خوب است. از آب  انبارها که از کاریز روباز پر می شود ، می آشامند ... (مقدسی ، احسن التقاسیم ، ترجمه علی نقی متروی ، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران ، چاپ اول ،ص471) د رحال حاضر نیز این شهر سراسر پوشیده از درختان خرماست و شاید زیبایی این شهر هم از همین درختان سر به فلک کشیده و پر ثمر خرماست که بعد از طی مسافتها در کویر خشک و لم یزرع انسان به وادی سرسبز و بهشتی طبس رهنمون می شود.

"ناصر خسرو نیز درباره طبس می گوید : در آن خرماستانها  باشد و بساطین . هم اکنون نیز درخراسان ،  طبس به خرمای فراوان شناخته  می شود . اطلاق طبس گیلک کمتر از موارد دیگر در منابع مورد اشاره قرار گرفته است . المعانی نخستین کسی که کلمه گیلک را برای طبس التمر به کار برده است ."


برچسب‌ها: رقه و طبس, تاریخ دهستان رقه



تاريخ : سه شنبه 9 دی 1398برچسب:, | 15:47 | نویسنده : محمدرضا1619

 


روستای رقه که  حق کهن ترین آبادی بشرویه است . بر اساس مندرجات سفر نامه ناصر خسرو؛ قدمت رقه از بشرویه بیشتر است و یا حداقل  مکانی که اکنون شهر بشرویه نامیده می شود در زمان ناصر خسرو قبادیانی مکانی کوچک بوده و از توابع رقه محسوب می شده است . اصطلاح" آیا رقه شهر خواهد شد" اگر چه یک شوخی تلقی می شود  ؛  امااکنون قابل توجه و بررسی دقیقتر گردیده و دور از انتظار نیست . با وضعیت تشدید روز افزون آلودگی در بشرویه احتمال تبدیل بخشهایی از دهستان رقه به محل سکونت شهر نشینان و ایجاد مناطق خوابگاهی  در آینده وجود دارد . تمایل به رعایت مسائل بهداشتی  در افراد جوانتر و ارزش و اهمیت آرامش در سلامت روح و روانی ؛  نسل های بعدی را برای سکونت به این مناطق خواهد کشید . هم اکنون  در ماههای اردیبهشت آلودگی ناشی از سوختن بقایای محصولات کشاورزی در  زمینهای اطراف شهر  و در ماههای خرداد تیر مرداد شهریور آلودگی ناشی از سم پاشی مزارع و هر از گاهی نیز آلودگی ناشی از کوره های آجر پزی وضعیت بهداشتی شهر را نا مطلوب کرده اند . واقعیت این است که اشتغال غالب در بشرویه کشاورزی و کوره پزی است  و موقعیت جغرافیایی و توپولوژیک  شهر آنرا بسیار مستعد و آلودگی پذیر کرده است . رعایت  توصیه های  مهندسین کشاورزی در زمینه میزان مصرف و نوع سموم بر اساس نتایج بدست آمده تا کنون  بی ثمر بوده  وانتقال کوره ها به خارج از محدوده شهر نیز اگر چه ضروری است اما هزینه های بسیاری بر مردم تحمیل خواهد کرد .

از نقطه نظر درجه حرارت محیطی نیز احتباس گرما در روز های گرم سال درجه حرارت هوا را تا حد 45 در جه بالا می برد .  سرزمين كويري واقع در شمال بشرويه كه در پست ترين نقطه 768 متر از سطح دريا ارتفاع دارد و توسط مناطق بردسكن ، خليل آباد در شمال ، فيض آباد و بجستان در شرق ، بشرويه در جنوب و طبس در غرب احاطه شده است مانند چاله ي گسترده و عظيمي است كه روان آب هاي اطراف را به سوي خود مي كشاند . وسعت ناحيه ي اصلي و مركزي اين چاله نمكي حدود 2000 كيلومتر مربع است كه شمال منطقه بشرويه را در بر گرفته است . وزش باد گرم  که درست از نقطه صفر کویر بشرویه عبور می کند ؛ آب و هوای شهر را در تابستان بشدت تحت تاثیر قرار می دهد  . این تاثیر پذیری  در مناطق غربی بخش بشرویه یعنی دهستان رقه شامل رقه  خانیک و یگی مجد نیگو سرند و خداآفرید کمتر است  .

بسیاری از مردم رقه در بشرویه مشغول کارند اما عصرها به خانه های خود در رقه عزیمت می کنند . این امر نشان میدهد که مردم دهستان رقه وابستگی فرهنگی بالایی به موطن خود دارند و به دلایل مختلف رقه را بیشتر از بشرویه می پسندند .  شکی نیست که در صورت کشیده شدن جاده طبس بشرویه از محور خدا آفرید ؛ علاوه بر فراهم کردن فرصت های اقتصادی بهتر و بیشتر برای مردم مسیر , گرایش به زندگی در این مناطق را نیز افزایش خواهد داد و در ماههای گرم سال شهر نشینان نیز به این منطقه سردسیر خواهند رفت .  د راین صورت  آیا می توان گفت که رقه شهر نخواهد شد ؟

  خوشبختانه خدمات برق ؛ مخابرات ؛ آب شرب بهداشتی و جاده آسفالت در این منطقه هست . تنها یک چیز می ماند و آن اینست که آیا مردم خوب و و بی آلایش این منطقه شهر نشینان را خواهند پذیرفت یا خیر ؟



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد